loading...
وبلاگ شخصی علی عابدی
علی عابدی بازدید : 14 چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 

بخش اول: مدیریت کیفی

مدیریت بدون زور و اجبار

دکتر ویلیام گلسر

ترجمه دکتر علی صاحبی

نتیجه خلاصه فصل اول: دلیل نگارش

تمام مدیران براساس برداشت خود تمام رفتار افراد تحت مدیریت خود را می دانند که به همین دلیل بسیاری از سردرگمی رقابتی سالم برای کیفیت سالم موسسه لازم است که مدیران مانند مدیریت راهبری ادوارد دمینیگ: که مدیریت راهبران دارد از ده شیوه استفاده می شود.

1- مدیران راهبر می آموزند کیفیت چیست که آن را در برنامه ی سازمانی خودشون به کار گیرند و یاد دهند.

2- مدیران راهبر همه کارکنان خود را در سازمان به گونه ای مدیریت کنند که برایشان روشن باشد.

ما همچنان از شیوه مدیریت سنتی و رئیس مأبانه استفاده می کنیم و شکست می خوریم.

ادوارد دمینیگ معتقد به انگیزه درونی انسان ها دارد تا عوامل بیرونی.

تئوری انتخاب درباره مدیریت راهبرانه بخش متقاعد کننده ارائه دهند.

خلاصه فصل دوم: مدیریت راهبرانه همان اصلاحات اساسی مورد نیازمان است

روش مدیریتی ما به اندازه مدیریت رئیس مأبانه محکم و جا افتاده نیست و مدیران کارکنان خود را به چگونگی انجام وظایف خود راهنمایی می کنند. ویژگی های مدیریت رئیس مأبانه 1) رئیس بدون مشورت با کارکنان خود و تعیین نوع کار آن ها 2) رئیس به کارکنان خود دستور می دهد کار را چگونه انجام دهند 3) رئیس یا جانشین او مستقمیاً به کیفیت کار بپردازند و کارکنان دخالت نکنند 4) در صورت بروز مقاومت از سوی کارکنان رئیس با توسل به زور در نتیجه کارکنان و مدیران به دو قطب متخاصم تبدیل می شوند.

مدیریت راهبرانه چند ویژگی دارد 1) مدیر راهبر یا جانشین او چگونگی انجام کار را عمداً نشان می دهد 2) مدیر راهبر بیش تر بازرسی ها و ارزیابی های کار را به کارکنان محول می کند 3) مدیر راهبر توضیح می دهد وظیفه اصلی او تسهیل امور و راهگشایی است تا محیطی صمیمی به دور از فشار اجبار و خصومت برای تولید کیفی آن ایجاد شود.

خلاصه فصل سوم: توضیحات و تعاریف:

محصولات و خدمات با کیفیت بالا و قیمتی مناسب کلید موفقیت در رقابت های بازرگانی است کیفیت خوب تداوم دارد سودمند و متقاضی دارد و کیفیت بد برعکس رشدی ندارد و از بین خواهد رفت.

پنج شرط اساسی در محیط کار لازم است 1) محیط کار صمیمی و حمایتگر قابل اعتماد مدیران 2) برای کیفیت سودمند مدیران کارکنان را تشویق و در جهت سودمندی  کارشان بکوشند 3) از کارکنان بخواهد بهترین کار را ارائه دهند 4) درست از زمانی که کارکنان استخدام می شوند مدیران راهبر در ارزیابی دائمی کارشان به آن ها کمک کند.

تعریف مدیریت راهبرانه: مهارتی برای ترغیب و بدون تهدید یا استفاده از زور کارکنان تا دستور کار مدیران را بپذیرد

به چهار شکل می توان با دیگران رابطه برقرار کرد 1)رابطه دوستی 2) رابطه بین مشاور با مراجع 3) رابطه ی معامله با دانش آموز 4) ارتباط بین مدیر یا گارگر یا کارمند.

1) رابطه ی دوستی: افراد به خاطر داشتن علایق مشترک از مصاحبت با یکدیگر لذت می برند.

2) رابطه بین مشاور و مراجع: یک شخص (مشاور) و شخص دیگر (مراجع) که خواستار کمک هستند

مدیران اغلب مورد مشاوره قرار می گیرند چون کارکنان به دنبال (توصیه ها و راهنمایی های مدیر با سرپرست خود هستند)

3) رابطه معلم با دانش آموز:مدرسه ای که هدف آن آموزش کیفیتی پویا داشته باشد که حاصل پیشرفت دائمی سیستم و یگانه راه رسیدن  به آموختن راه های بهتر برای انجام کار که در یک سازمان کیفی آموزش فرایندی است که از طریق آن کارکنان در می یابند یادگیری کیفیت را به زندگیشان می افزاید.

4) ارتباط بین مدیر یا کارگر یا کارمند: مدیران راهبر به غیر از کارکنان باید بدانند چطور با معلم دان آموز به عنوان دوست مشاور و رابطه برقرار کنند.

مدیران راهبر سه چیز باعث تخریب رابطه دوستانه می شود خود داری بکنند 1) انتقاد ا رفتار دوست زیاده خواهی از دوست تلاش برای مجبور کردن دوست به کاری که خودش نمی خواهد انجام دهد.

فصل پنجم: هر آنچه از ما سر می زند، رفتار است و همۀ رفتار های مهم ما، انتخاب شده هستند

آنچه از زمان تولد تا مرگ هر انسان از او سر می زند رفتار اوست هر قدر رفتار خوب و سنجیده باشد مدیریت بهتری خواهیم داشت و در همهی زمینه ها موفق خواهیم بود.

رفتار یکی از پنج نیاز اساسی زندگی انسان را تشکیل می دهد که ساختار ژنتیک مغز ما وجود دارد را ارضا می کند

1) بقا 2) عشق و احساس تعلق 3) قدرت 4) آزادی 5) لذت و تفریح.

مدیر راهبر بر خلاف رئیس مأبانه نیاز های کارکنان در فرایند کار و تولید در نظر می گیرند و متقاعد کردن کارکنان در انجام کار کیفی بیش از نیاز هر کار دیگری است.

فصل ششم: هر رفتاری یک رفتار کلی است

مدیر راهبر با به کارگیری دانش تئوری کارکنان را متمم به کمک کاری می کند چون فقط مشکل را شدیدتر می کند وظیفه ی اصلی مدیران این است که کارکنان را به سوی کار کیفی تشویق کند که مهارت های لازم دارد که بهترین روش آن به دست آوردن مهارت ها از سه بخش مختلف شامل 1) تفکر 2) احساس 3) فیزیو لوژی

فصل هفتم : دنیای کیفی یا دنیای مطلوب

چیزهایی که در ابتدای زندگی نسبت به آنها احساس خوبی پیدا می کنیم و علاقمند می شویم آن را دنیای مطلوب می نامیم که جایگاه خاصی در حافظه خود ایجاد می کند. آنچه احساس خوبی به آن داریم و باورهایی که نیاز مار براورده می کند. و تصاویری از افراد و مکان ها و اشیاء که به زبان تئوری انتخاب به عنوان سیستم های کنترل که دنیای واقعی ما را تغییر دهد کیفیت است.

تعریف کیفیت: هر آنچه برای قرار دادن در دنیای مطلوب خود انتخاب می کنیم.

مدیری موفق است که کارکنان خود را متقاعد به انجام کارهایی که از آن ها بخواهد در دنیای مطلوب خود قرار دهد و برای این کار ابتدا خود مدیر را در دنیای مطلوب خویش وارد کنند.

هر تصمیمی در دنیای مطلوب کارکنان قرار دهد و در آنجا حفظ کند 1) شرکت یا مؤسسه 2) مدیران شرکت 3) محصولات و خدمات تولیدی خدمات شرکت 4) مشتریان شرکت.

 فصل هشتم: آنچه موجب رفتار و خلاقیت ما می شود.

تمام رفتار های در دنیای مطلوب ذخیره شده و در دنیای واقع اتفاق می افتد مدیران بایستی از کارکنان خود در ارزیابی کارکنان قدردانی کنند و هرگاه این اعتماد برقرار شد کیفیت کار در مؤسسه به وجود می آید.

تئوری انتخاب می گوید: ما همگی خلاق هستیم و زمانی که احساس کنیم بر زندگی خود تسلط او کنترل داریم و آنچه دوست داریم با ما رفتار کنند مدیران خلاقیت ما به حداکثر می رسند.

فصل نهم: انتقاد و عیب جویی

 مدیر راهبر باید از انتقاد پرهیز کند هر قدر کار گارگر یا کارمندی اشکال داشته باشد معنیش این نیست که مدیر کار نادرست را نادیده بگیرید یا طوری برخورد کند که کارمند احساس انتقاد نکند.

هر نوع انتقادی تخریب کننده کیفیت است.

انتقاد از جانب مدیر بزرگترین عامل به هدر رفتن انرژی باعث ایجاد و روابط خصمانه بین کارکنان و مدیران رئیس مأاب می شود.

مدیر می تواند با ایجاد نوعی سیاست بدون انتقاد و سرزنش برای حل مسئله باشد نه یه دنبال مقصر مشکل ایجاد کند انتقاد وضعیتی ایجاد می کند که کارگر یا کارمند سعی در حفظ شخصیت خود باشد حتی اگر به زیان مؤسسه باشد.

فصل دهم: سازماندهی نیروها بدون زور و اجبار

یک مدیر بدون استفاده از زور و اجبار به رهبری نیروهای خود بپردازد از آنجا که زور در طول عمر ما وجود دارد که به شیوه معمول آن را بپذیریم به همین دلیل کنار گذاشتن آن بر ایمان بسیار دشوار است.

رفاه کارکنان برای یک مدر راهبر اهمیت دارد تا جایی که به کیفیت و بهره وری آسیبی نرساند از نظر دمینیگ سوابق آمار، بهره وری و کیفیت را باید حفظ کرد تا کارکنان از پیشرفت کار و سود آن اصلاع داشته باشند.

درباره ی چگونگی سهیم شوند در سود مؤسسه باید گفتگو و مذاکره کرد و مدیر راهبر بر این عقیده برای همه ی کارکنان جا بیندازد که هر مشکلی هم پیش آید ما هرگز تسلیم نمی شویم ما به  کمک یگدیگر می توانیم برای هر مشکلی راه حلی پیدا کنیم.

ذهنیت «ما می توانیم» حاکم بر محیط کار است و زور و اجباری وجود ندارد.

فصل یازدهم: حل مشکلات از طریق مشاوره

مدیران هر قدر هم کار خود را به خوبی انجام دهند باز هم در رابطه با کار کرکنان با مشکل مواجه می شوند که به منظور حفظ تأمین کیفیت مشکلات باید بررسی می شود.

مدیر راهبر باید همیشه با کارکنان مشاوره انجام دهد که با یاد گرفتن فنون و مهارت های مشاوره بخشی از یادگیری مدیریت راهبرانه باشد.

به دور از زور و اجبار به حل مسئله بپردازیم و نظرات و عقاید کارکنان را دربارۀ مشکل جویا شویم    هرقدر مدیر در ایجاد محیطی سالم بدور از مشکلات و بدون استفاده از زور و اجبار حل بشوند موفق تر خواهد بود.

 

 

 

 

                                                                       

 
 
 
علی عابدی بازدید : 11 سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 

چون تعلیم و تربیت اسلامی، توجهی همه جانبه به همه خصوصیات و ویژگیهای آدمی دارد و هدف آن، شکل بخشیدن به کل شخصیت انسان است نه پرورش برخی از جنبه‏ها و خصوصیات او و غفلت از بعضی خصوصیات دیگر؛ لذا در مکتب اسلام، انسان مؤمن شخصیت چند بعدی دارد و باید در همه زمینه‏ها استعداهایش شکوفا شود و از طرف دیگر، یک وحدت و هماهنگی در شخصیت گفتار و کردارش نمایان است.
جریان تربیت در صورتی نتیجه بخش خواهد بود که کودک از محتوای تعلیم و تربیت اسلامی - که تمامی دستورها و آداب و احکام آن در زمینه‏های مختلف هماهنگ با یکدیگرند - برخوردار گردد و پرورش او نیز با موفقیت انجام پذیرد، زیرا در امر تعلیم و تربیت اسلامی، توجه به بعضی از مسائل تربیتی و غفلت از بعضی دیگر موجب انحراف اخلاقی و پرورش یک بعدی خواهد شد؛ چنانکه در طول تاریخ این امر اتفاق افتاده و شخصتیهای یک بعدی - که برای خود و جامعه مضر بوده‏اند - جامعه را به انحراف کشانده‏اند.
مسأله دیگر، هماهنگی بین زمان و اصول تربیتی مناسب است، رعایت این اصل که در چه زمانی چه چیزی را باید به کودک آموخت، موجب موفقیت اولیا و مربیان در امر آموزش خواهد شد.
باید توجه داشت که کودک همواره در حال تأثیرپذیری است و این امر تنها منحصر به شرایط معین یا زمان معین آموزش رسمی نمی‏شود، بلکه در فرصتهای دیگر نیز کودک، تحت تربیت و آموزش غیر رسمی قرار دارد و چه بسا آموزشهای غیر رسمی، تأثیر بیشتری از آموزشهای رسمی داشته باشند.
عوامل مهم دیگر که در تربیت کودک و شکل‏گیری شخصیت وی بطور غیر مستقیم و غیر رسمی تأثیر می‏گذارند، عبارتند از:
1.
نحوه ارتباط و هماهنگی پدر و مادر با یکدیگر.
2.
دوستی و معاشرت با اطرافیان، همسالان، همسایگان و فامیل.
3.
شخصیتهایی که در مقابل او قرار گرفته‏اند و افراد مهمی که کودک در زندگی، با آنها در تماس و ارتباط است.
4.
معیارها و ارزشهایی که کودک بر اساس آن تهدید یا تنبیه می‏شود.
5.
حوادث و مسائلی که در زندگی کودک، پیش می‏آید و نحوه برخورد کودک با آنها.
6.
ارزشهایی که خانواده و اطرافیان برای کودک مهم جلوه می‏دهند.
7.
چگونگی گذراندن اوقات فراغت.

قبل از ورود به دبستان‏

کودکان، قبل از ورود به دبستان، باید از موقعیت پرورشی مناسبی برخوردار بوده باشند و موفقیت آنان در دوره بعد از دبستان مبتنی بر بهره‏گیری و کارورزی، وسعت احساس، و شناخت تجربی فراوان در درک طبیعت است، هر چه کودکان از دایره وسیعتری از ادراکات حسی و تجربی بر خوردار باشند، زمینه فراوانی برای درک و تفکر و شناخت در دوران بعد از هفت سالگی خواهند داشت.
از طرفی باید مربیان و معلمان، توجه داشته باشند که پرورش فکری و آموزشی کودکان می‏تواند جدای از مسائل عاطفی و احساسی و اخلاقی بوده باشد.

تأثیر مسائل عاطفی در یادگیری‏

درک و یادگیری کودک در بسیاری از اوقات، تحت‏الشعاع مسائل عاطفی و پرورشی قرار می‏گیرد و بر اثر برخورد نامناسب والدین یا مربیان با کودک و دلسردی او، تمرکز حواس او در کلاس درس از بین می‏رود. عدم توجه والدین و مربیان به این موضوع، ممکن است کودک را در یادگیری مسائل آموزشی دچار مشکل کند و تلاش و علاقه او را از بین ببرد.
مهمترین مسأله در پرورش فکری، علمی و آموزشی کودکان، متکی بودن مسائل آموزشی به جنبه‏های احساسی و عاطفی مورد علاقه کودکان و همچنین توجه به ویژگیهای روانی آنان در این دوران است. در چنین شرایطی کودک با شوق و علاقه معلومات تازه‏ای دریافت می‏کند و تلاش خود را برای کشف هر چه بیشتر حقایق افزونتر می‏سازد.
پرورش فکری کودک با پیوندهای عاطفی و احساسی همراه با جهت‏گیریهای صحیح والدین و مربیان، در عشق به مبدأ آفرینش - که سرچشمه همه کمالات است - به اوج خود می‏رسد و در صورت سازماندهی صحیح برنامه‏های پرورشی - که بر پایه سنتها و آداب اسلامی استوار است - برنامه‏های پرورشی کودک نیز نتیجه بخش واقع خواهد شد و به موفقیت خواهد رسید.
آموزش معلومات درسی بدون در نظر گرفتن شرایط عاطفی کودک و بدون پیدا کردن مرکز رغبت و علاقه وی و بدون برخورداری از برنامه ریزی صحیح، موجب به وجود آمدن معلومات سطحی و فشار خستگی روحی فراوان کودک در کلاس خواهد شد. از طرف دیگر، والدین باید کودک را در جهت درک صحیح رویدادها و حوادث مختلف و تضاد ارزشها، که در محیط خانه و مدرسه مورد توجه او قرار گرفته است راهنمایی کرده و یاری دهند.
همچنین پرورش فکری کودک و تربیت وی تا حد زیادی با تأثیرات رفتار همه روزه والدین و انواع عادتها، برخوردها و برنامه‏های مورد علاقه آنها ارتباط مستقیم دارد و ایمان و آگاهی والدین نسبت به اصول تعلیم و تربیت اسلامی، رعایت سنت و آداب اسلامی در عمل، چگونگی و روش برخورد صحیح آنان با کودکان، شرط لازم برای سازماندهی و برنامه ریزی پرورش فکری خردسالان است، و تنها در صورت عمل به این شرایط است که والدین، کودک خود را از طریق بهره‏گیری از راههای مثبت و سازنده، آماده ورود به مرحله آموزشی خواهند کرد.
والدین باید توجه داشته باشند که آماده کردن کودک برای ورود به دبستان، نیازمند یک کار پرورشی و تربیتی و تلاشی مستمر در دوران هفت ساله اول است و در سایه وجود آن است که فرزندشان با درک مقدمات، به سادگی آماده برقراری ارتباط با مربی و همسالانش می‏شود، به طوری که با آمادگی روانی تمام و با برخورداری از حس علاقه به کار و توانایی فکری و جسمی و آشنایی در برقرار کردن ارتباط با همسالان، مهیای ورود به مرحله آموزش می‏گردد.
بنابراین، اهداف تربیتی در مرحله دبستان، عبارتند از: ایجاد زمینه عادتهای مطلوب و سنتهای صحیح، به وجود آوردن نوعدوستی، برقراری روابط دوستانه بین کودکان و بزرگسالان، رعایت قواعد و قوانین زندگی، مهربانی و دلسوزی نسبت به دیگران، آماده شدن برای قبول مسوولیتهای اجتماعی، علاقه به ارزشهای انسانی و احترام نسبت به بزرگترها.

 

علی عابدی بازدید : 10 سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 

 مدارس پیش دبستانی ، زمان های طولانی تری را به شلوغی های بچه ها ، سروصدا  نیز بازی آزاد آنها ، اختصاص می دهند. در میان این بازی ها ، پاره ای فعالیتها وجود دارد که همه بچه ها، در آن ها ، شرکت می کنند؛ نظیر آواز خواندن ، جمع شدن های روزانه و خوردن غذای نیمروزی.

  برنامه های آموزشی پیش دبستانی: (بازی محوری)

 میانگین نیمی از اوقات روزانه پیش دبستانی ها که صرف بازی آزاد می شود ، غالبا بدون سختگیری و نظارت آموزگاران است.

 بازی آزاد: بازی آزاد آن است که بچه  ها در انتخاب آنچه که می خواستند انجام بدهند کاملا آزاد بودند.بازی های آزاد بچه ها ، تنها یک وسیله شاد و لذت بخش، برای وقت گذرانی هایشان نیست، بلکه خمیر مایه های اصلی را برای تحقق دو هدف اساسی آموزش پیش دبستانی ژاپن آماده می کند :

 الف) پرورش و رشد ارتباطات بچه ها با یکدیگر.

 ب)شوق و تحمل برای یک زندگی گروهی

 استفاده از بازی برای ایجاد روح جمعی:

 بچه ها بصورت طبیعی ، در حین بازی با یکدیگر آشتا می شوند. آموزگاران ژاپنی مقطع پیش دبستانی ، از این ارتباطات ، بعنوان چارچوبی برای تشکیل جامعه گسترده کلاس، استفاده می کنند.

 لارن کوتلف در مورد تاثیر بازی و جلسات کلاسی در مدراس پیش دبستانی می گوید :« حتی زمانی که بچه ها ، بطور کامل ، مشغول انجام و پیگیری برنامه های شخصی خود هستند، معمولا در اثنای بازی آزاد برنامه خود را هم در جلسات کلاسی ، برای پیگیری ، به گروه ، معرفی می کنند. آموزگاران اذعان دارند که ویژگی خاص کار هر بچه، نه تنها موجب تحسین او می شود که پایه های اعتماد نفس را نیز در وی تقویت می کند».

 تدابیر دیگر برای ایجاد روح گروهی :

 مدارس پیش دبستانی  در ژاپن ، از راه های گوناگون، برای تقویت روح گروهی تلاش می کنند. در مدارس معمولا علاوه بر مراسم روزنه و هفتگی، آداب و رسوم نمایشی مدرسه و جشنواره های مدارس پیش دبستانی نیز در طول سال تحصیلی ، مشخص  می شود.

 همه آوازها؛ رقص ها و برنامه های هنری ف فرصت هایی را برای تقویت شناخت بچه ها از خودشان، بعنوان  انجمی از دوستان و یا به عنوان خانواده ، فراهم می کنند.

 بچه ها غالبا در گروها ی کوچک یا بصورت یک کلاس ، در تهیه یک پروژه هنری، شرکت می کنند. در پایان سال تحصیلی ،  به هر یک از بچه ها ، آلبومی داده می شود که شامل نقاشی های بچه های کلاس های دیگر است  و از تجربه های آن ها  با یکدیگر حکایت می کند.

 نقش بازی آزاد: آموختن این که چگونه می توان ، عضو مسئول کلاس شد

 بازی ازاد، علاوه بر ایجاد ارتباط میان بچه ها در فعالیت های شاد . مشترکشانف زمینه ای را برای تحقق دومین هدف ژاپنی ها از زندگی پیش دبستانی  فراهم می آورد:«آموختن اینکه چگونه می توان عضو مسئول و مهربان کلاس بود.»

 جلسات کلاس ، این فرصت را برای بچه ها و معلم شان فراهم می آورد تا حوادث و مشکلات روز را برای یکدیگر ،بازگو کنند.

 تنها موضوعی که بیش ترین استقبال را در جلسات رزانه مدارس پیش دبستانی ، به خود اختصاص می دهد ، گفت و گو راجع به به کار های روزمره گروه است. در بسیاری از این مدارس ، گروه های بچه ها ، راجع به اینکه کارهای روزانه را چقدر خوب انجام داده اند

 ، گزارش می دهند. در این میان نکته مهم ، «رک گویی » آن هاست.

 بازی و  آموختن:

 آموزگاران ، اغلب ، با جلب توجه بچه ها یا طرح پرسش ها بحث برانگیز و یا آوردن مواد و لوازم کمکی، درگیری بچه ها را با  کارها ، افزایش می دادند. برای مثال  ، آن گونه که لارن کوتلف شاهد می آورد، معلم ، کتب مصوری از هواپیماها را به بچه ها نشان می دهد تا آنها را برای بهتر ساختن هواپیمای خود، الگویی در ذهن داشته باشند. البته ، اگر چه آموزش مستقیم ، به ندرت صورت می گیرد، اما بنظر می رسد که بچه ها ، ضمن انجام فعالیت های نامحدود و متنوعی که در جریان بازی های آزاد، تعقیب می کنند، چیز های زیادی نیز می آموزند.

 رهنمود های دولت  برای آموزش پیش  دبستانی:

 وزارت آموزش ژاپن ، پنج هدف را برا آموزش در مقطع پیش دبستانی ، تعیین کرده است:

 1)    درک نیاز های اولیه در زندگی روزانه و کسب بینش لازم  برای یک زندگی توام با شادی،آسودگی و سلامتی؛ و همچنین، ایجاد شالوده ای  برای جسم و اندیشه ای سالم.

 2)    پرورش حس محبت و اعتماد به دیگران، و تقویت گرایش های مستقل، و نیز همکاری و تعاون، و همچنین، هوشیاری اخلاقی.

 3)  پرورش علاقه و توجه به طبیعت و چیز های اطراف، و رشد آگاهی نسبت به ارزش عواطف و اندیشه درباره آن.

4)    پرورش علاقه و توجه نسبت به نقش مکالمه و گفت و گو در توسعه روابط و لذت بخش نمودن ارتباطات گفتاری و شنیداری، و نیز درک نقش آنها در ارتباطات.

 5)    درک عمیق مفاهیم از طریق کسب تجارب گوناگون در جهت پرورش خلاقیت و شکوفایی استعدادها .

 لازم به ذکر است از ان جا که آموزش نظامند الفباء، در دوره ابتدایی، آغاز می شود، تدریس مسقیم آن در دوره پیش دبستانی بشدت منع  شده است ؛ چرا که شوق و علاقه کودک و نیز توجه و احساس او به نوشتن ، باید بطور طبیعی ، پرورش یابد.

 برداشت ها در برخورد با یکدیگر

 بازی های آزاد و آماده سازی برای امتحانات؟

 آنگونه که بسیاری از ناظران می گویند ، اگر نطام امتحانات، کودکان را در دوره آموزش قبل از دبستان ، تحت فشار قرار دهد ، به احتمال زیادف رعایت  باید های رفتاری ، بیش از باید های علمی،مورد نظر خواهد بود؛که به تعبیری، همان خط مشی روشن وزارت آموزش ژاپن است در مقابله با آموزش علمی برای پیش دبستانی هاست.

 بازی های آزاد درمدراس پیش دبستانی ژاپنی، ابزاری برای ایجاد شور و شوق در کلاس و افزایش میان مشارکت کودکان است و بنظر نمی رسد به طور اتفاقی بکار گرفته شده باشد.

 آموزگاران، زحت زیادی می کشند تا بچه های تنها را  به گروه بزرگ تری  ارتباط دهند. آن ها به بچه کمک می کنند تا خوشی ها و دشواری های زندگی را تجربه کنند و از موهبت های آن به عنوان سرچشمه ای برای آراء و مایه های عاطفی بازی های آزاد، استفاده کنند.

  نتیجه گیری :

 به هرحال ، بدون در نظر گرفتن هدف جمع شدن ها و باهم بودن بچه ها بالاخره رشد علمی، تا حدودی روی خواهد داد. جرا که اصرار بر دوستی، ارتباط و همکاری بچه با یکدیگر، زمینه ساز جریان علمی خواهد شد

  

همه  بچه ها  به مدرسه ابتدایی می روند:

بچه بخاطر آن که می خواهند چیزی یاد بگیرند به مدرسه نمی آیند ، آنها به مدرسه می آیند چون می خواهند دوستانشان را ببینند. لذا همه تلاشم را می کنم تا هر بچه ای دوستانی پیدا کند.حتی زمانیکه  بچه ای در این مورد کند است می خواهم کاری کنم تا از روابط دوستانه اش با دیگران لذت ببرد.

یک معلم مدرسه ابتدایی در ژاپن

آموزگاران ژاپنی ، به آموزش «همه جانبه فرد»  اعتقاد ددارند. ان ها می اندیشند که مهمترین تکلیف شان ، رشد جامع همه افراد است و نه فقط رشد افراد هوشمند.

ویلیام کومینگز، از کتاب آموزش و برابری در ژاپن

شغل من ، خلق خاطره های شاد برای بچه هاست.

یک معلم مدرسه ابتدایی در ژاپن

 همه ساله، وزارت اموزش ژاپن ، کتابچه اماری قطوری را از روند آموزش ژاپنی ها ، انتشار می دهد. این مجموعه ، شامل اطلاعات وسیعی در مورد نام نویسی ها ، اندازه کلاس، بهداشت و سلامتی دانش آموزان و همچنین، چگونگی راه یابی به موسسات فرهنگی و رفاه اجتماعی است ، اما راجع به نتایج آزمون یا دیگر شاخص هایی که گویای دستاوردهای علمی بچه ها باشد، مطلبی ندارد.

 اهداف اصلی در طول زندگی مدرسه ای  کلاس اولی ها :

1-    دوستی و رفاقت

2-    پافشاری و سماجت

3-    تحرک ، جوش و خروش

4-    خودگردانی

 دوستی و رفاقت :

بازتاب های رفتاری دانش آموزان ، با   شعار هایی نظیر « بیایید با هم باشیم» و یا می خواهیم مهربان باشیم » قابل تبیین است؛ این که آیا در هفته ای که گذشت ، کار خوبی را برای دوستانشان انجام داده اند ؛ احترام گذاشتن به عقاید دیگران و نه دست انداختن آنها ، که پژوهشگران آمریکایی به ان « وفاق جمعی یا روح گروهی» می گویند.

« سلام کردن به دیگران» محور رفتار های دوستانه ای  بود که شورای دانش آموزی مدرسه یک مدرسه ابتدایی، تعیین کرده بود.

 پافشاری و سماجت :

بسیاری از صاحبنظران فرهنگ و آموزش ژاپن ، بر محوریت پافشاری و سماجت ، که به «سخت کوشی» یا « نهایت سعی خود را کردن» منجر می شود ، تاکید دارند

دانش آموزان ژاپنی در مقایسه با همتایان آمریکایی خود ، به تلاش و پشتکار فرد در کسب مدارج علمی، وزن بیشتری می دهند.

 تحرک ، جوش و خروش :

کاترین لوئیس می گوید:« توجه فراوان آموزگاران به انرژی جسمانی بچه ها یا نشاط و سرزندگی آنها ، که به زبان ژاپنی به آن ، کنگی  می گویند موجب تعجب من شده بود. چگونه یک معلم پایه اول می توانست با نشان دادن یک علامت خاص، به ابتکار خودش ، بچه را ترغیب کند تا با همه جوش و خروش شان بازی کنند».

 خود فرمانی یا خود مدیریتی( خودگردانی):

این مقوله در برگیرنده اهدافی کلی است و با پیام هایی از قبیل« نگاهبان مسئولیت های خودتان باشید»،«جدول زمانی را در نظر داشته باشید» ، « محتویات میزتان را تمیز نگهدارید» و « محیط اطراف تان را پاکیزه نگه دارید» ، بیان می شود.

کاترین لوئیس می نویسد:« همه 19 کلاسی را که در مقطع ابتدایی سال اول بررسی کردم ، دیوار هایی پوشیده از نمودار داشتند که برای کمک به بچه ها ، بمنظور تقویت توان خود مدیریتی آن ها،  طراحی شده بود».

اهداف و ارزش ها ، به زندگی بچه ، راه می یابند:

اهداف دیوار ها را می آرایند، اما از روی دیوار ها، به درون  زندگی کلاسی بچه ها راه می یابند. بچه ها ، روزانه، راجع به هدف ها و نیزانعکاس آن در پیشرفت خود ، بحث می کنند؛گفت  و گوهایی که گاه  نیزکوتاه و خلاصه است. در بسیاری از کلاس اولی ها ، عنوان « هدف ها ی ما» ، موضوعی در دستور جلسه روزانه بود و عبارت «اندیشیدن به اهداف» نیز بخشی از دستور جلسه روز، برای نشست اختتامیه است.

 مطالعه کارهای سخت مادران :

معلم به یک مشکل فرضی ، اشاره می کند:«چه پیش خواهد آمد اگر مادرتان مریض شود و نتواند شام بپزد، و پدرتان نیز ناچار باشد تا دیر وقت، سرکار باشد؟» بچه ها ، داوطلبانه پاسخ هایی می دهند. این که از خواهر و برادربرگترشان، مادربزرگ یا پدر بزرگ یا همسایگان خواهند خواست که برایشان غذا بپزند و یا اصلا خودشان این کار خواهند کرد.

معلم ،اهداف نقاشی شده بچه ها را روی روزنامه دیواری کلاس می چسباند تا آن ها ، همزمان، پیشرفت شان را همراه با درس مطالعات اجتماعی ، ارزیابی کنند

 ساختن یک جامعه سالم در کلاس درس:

 نخست این که ایجاد دوستی بین دانش آموزان ، امری لازم و اساسی است. دومین موضوع نیاز بچه ها به مشارکت فعال در جزیان شکل گیری ضوابط مدرسه، و سوم احساس مسئولیت و بسط آن در قبال یکدیگر است.

تحقیق درباره انواع مختلف آموزش و تعلیم ، بر این نکته اذعان دارد که رشد شخصیت و آموزش ، دو بعد جدایی ناپذیر هستند.روش کار ، سوزوکی، و یولونیست مشهور که نظر غربی ها ، روشی است برای خلق مهارت های نخستین در فن موسیقی، از دیدگاه خود او،ابزاری است که به بچه ها یاری می دهد تا نوع بسیار متفاوتی از پرهیزگاری و فضیلت ، یعنی دل های پاک و خالص را در خود ، پرورش دهند.

لوئیس پیک ، در مطالعات محلی درباره مدارس پیش دبستانی ژاپن ، اشاره دارد که والدین ژاپنی ف باور دارند که وظیفه مدرسه و نه والدین ، است که انگیزه مندی و نظم و ترتیبی را که بچه ها برای توفیق برای تحصیلی به آن نیاز دارند ، برایشان فراهم آورد.

محقق ژاپنی ،  تاداهیکوآبی کو، در توصیف آموزش ژاپنی ها ، به توجه ایشان به « رشد تمامیت شخصیت آدمی» اشاره دارد، حال آنکه همتایان آمریکایی آن ها ، به « فضیلت و برتری های فردی » معتقد هستند. او باور داردکه ژاپنی ها ، همه مسئولیت انگیزش بچه ها را به گردن مدرسه می اندازند، حال آنکه آمریکایی ها، خانواده را در این باره ، مسئول می دانند.آموزگاران مدارس ابتدایی ژاپن ، سخت می کوشند  تا احساس اجتماعی بودن و روح گروهی را از محدوده کلاس ها به سرتاسر مدرسه ، گسترش دهند.

نانسی ساتو و میلبری مک لاکلین به این نکته اشاره دارند که برنامه های مدرسه ، سهم  مهمی در ایجاد همبستگی در مدارس ژاپن دارد: هر دانش آموزی حق دارد که در فعالیت های مدرسه، نقشی داشته باشد. این حق ،پاداش یا امتیاز نیست، چرا که هیچ دانش آموزی به خاطر مشکلات تحصیلی و یا رفتاری، از شرکت در این فعالیتها ، محروم نمی شود و به همان نسبت نیز به هیچ شاگردی به خاطر عملکرد شایسته اش، توجه خاص نمی کنند یا پاداش نمی دهند. به عبارت دیگر آموزگاران ژاپنی می خواهند که تمامی بچه ها احساس کنند که بخشی از گروه هستند. پژوهشگران مختلف بر این نکته اتفاق نظر دارند که همه مدارس ژاپنی ، وقت قابل توجهی را صرف فعالیت های غیر درسی می کنند

 دوره عمومی تحصیلات ابتدایی در ژاپن:

بیش تر پژوهشگران غربی ، دوره تحصیلات عمومی را در ژاپن ، عامل موثر در توفیقات این کشور می دانند.

برای کلاس اولی ها، دروس هنری،موسیقی ، ورزش و فعالیت های خاص کلاسی، بالغ بر 268 ساعت یا نزدیک به یک سوم کل زمان رسمی تحصیلی ، در نظر گرفته شده است در این میان ، مدت کلاس های هنر و موسیقی در مجموع به اندازه مدت کلاس های  ریاضی است.

سال تحصیلی ، در اوایل ماه آوریل ، آغاز می شود و تا اواسط  ماه مارچ سال بعد، با احتساب 6 هفته تعطیلات تابستانی و 2 هفته تعطیلات زمستانی ادامه می یابد. دانش آموزان در هر ماه ، 3روز شنبه را بطور نیمه وقت ، در مدرسه حضور دارند.این دوره که بین 195 تا 240 روز برآورد شده ، در مقایسه با میانگین آن در مدارس آمریکایی، 180 روز در سال قابل توجه بنظر می رسد.

موضوع جالب آن است که جمع ساعات رسمی مورد نیاز برای یک سال تحصیلی در ژاپن ، برابر با 185 تا 189 روز درسی در آمریکاست.

حدود 2 ساعت  از هر روز درسی در مدارس ابتدایی ژاپن ، صرف ناهارخوردن ، نظلفت و نیز تفریح می شود اوقات تفریح به مدت 10 تا 20 دقیقه بعد از کلاسهای 45 دقیقه ای برگزار می شود.

بر اساس مطالعات تحقیقی ، اموزگارن ژاپنی، به پیشرفت اجتماعی دانش آموزان ، با توجه به حمایت  وزارتخانه مربوطه ، توجهی خاص دارند.

 اهداف میدانی موضوعات درسی برای دوره های ابتدایی:

زبان ژاپنی مطالعات اجتماعی ریاضیات علوم مطالعات محیط زندگی موسیقی  - هنر اقتصاد خانه ورزش آموزش اخلاقی

لازم به ذکر است که علاوه بر اوقات تدریس ، آموزگاران در طی  نشست های صبحگاهی و نیز جلسات پایان روز، وهمچنین ، موقع صرف ناهار و زنگ های تفریح و خلاصه در اغلب فعالیت های فوق برنامه همراه با دانش آموزان خود ، دیده می شوند.

نقش والدین :

به همان نسبت که مدارس ژاپنی ، بطور قابل ملاحظه ای در رفتارشان با بچه ، بردبار و صبور هستند ، در پاسخگویی به نیاز های والدین ، به شکل استثنایی ، بی گذشت و ناشکیبا هستند برای مثال ، آن ها  حتی از والدین شاغل  هم می  خواهند که برای فرزندان پیش دبستانی خود، ناهار مفصلی بپزند.

لوئیس پیک ، نظرات یک مدیر پیش دبستانی را در این مورد ، نقل می کند:« ظرف غذا دلچسب، مادر ، احساسات و عواطفش را نسبت به فرزندش ، نشان می دهد. چرا که تنها در دوران پیش دبستانی است که مادر ، این امکان را مییابد که صبح ها،  کمی زودت از خواب برخاسته ، و برای فرزندش، غذای خوبی  تهیه کند.

در جلسات مشترک اولیا و مربیان ، رسم است که مقامات مدرسه ، در ارتباط با زمان خواب بچه ها، بهداشت آنها و نیز لوازمی که با خود به مدرسه می آورند، راهکار هایی  را به والدین ارائه دهند.

به عنوان مثال، دریکی از مدارس پیش دبستانی از والدین خواسته شد تا فقط دستمال های کاغذی سفید  ساده همراه بچه هایشان بفرستند ، چرا که بر اساس گزارش آموزگاران ، در پایان سال قبل ، آن دسته از دستمال های کاغذی که روی آنها ، شخصیت های کارتونی نقاشی شده بود ، در بین بچه ها ، جوی از چشم هم چشمی و مادی گرایی راه انداخته بود.

مدیر یکی دیگر از همین مدارس ، از والدین می خواست که:«لطفا در ظرف غذای بچه ها، تنها غذا هایی را بگذارید که همه خانواده ها، توان تهیه اش را دارند».

 نتیجه گیری:

رخداد های مدرسه از قبیل روز ورزش و نیز سفرهای دسته جمعی ، فرصت های بیشتری را برای همه دانش آموزان فراهم می اورد تا با هر  مقدار مهارت های علمی ، بتوانند در یک  تلاش و کوشش جمعی نیز سهیم باشند.

ارزش های کلاسی ، با اصرار بر همدلی  و ویژگی های خاص خود در روابط، همین احساس را نیز در جهت کسب دستاورد های علمی ، حفظ می کند.

با توجه به همراهی و پیشتیبانی نظام  تحصیلات عمومی که بسیار  بر رشد اخلاقی و اجتماعی بچه ها تاکید دارد، مربیان ژاپنی در این که مواردی از قبیل «لذت بردن از دوستی ها و خلق خاطرات خوش» را از اهداف اصلی مدارس ، به حساب آورند، تردیدی به خود راه نمی دهند.

در جریان مطالعه دستاوردهای نظام آموزشی ژاپن ، باید آنچه را که مربیان ژاپنی ، به عنوان اهداف اساسی خود ، تعیین می کنند، در نظر گرفت؛ اهدافی چون توجه داشتن به بچه ها  و نیز وابسته کردن ایشان به جامعه مدرسه.

 

علی عابدی بازدید : 9 سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

 

در پیشگفتار مترجم این کتاب میخوانیم:

نام ویلیام گلسر روانپزشک نامی، با رواندرمانی و به ویژه "واقعیتدرمانی" به عنوان یک رویکرد آوانگارد در حوزه بیماریهای روانی همراه بوده و هست. از اینرو اگر به عنوان یک خواننده خارج از حوزه روانشناسی و روانپزشکی با کتابی روبرو شوید که در آن گلسر به عنوان یک نظریهپرداز حوزه بهداشت روانی در خصوص مدیریت نیروی انسانی صحبت میکند شاید عجیب به نظر آید اما درواقع اینگونه نیست. در این کتاب، گلسر به عنوان نظریهپرداز و واضع تئوری انتخاب در خصوص کاربست این نظریه در مدیریت نیروی انسانی، با دستاندرکاران حوزه مدیریت سخن میگوید. «تئوری انتخاب» درواقع روانشناسی کنترل درونی و روانشناسی مثبتگراست (نقطه مقابل روانشناسی کنترل بیرونی و روانشناسی مرضی) که درنظر دارد زمینههای آموزش افراد را برای انتخابهای درست بهمنظور ارضای نیازهای خود به شیوهی مؤثر و مسئولانه فراهم کند.

به کارگیری تئوری انتخاب در مدیریت نیروی انسانی به عنوان یکی از روشهای مؤثر مدیریتی از ملاقات تصادفی گلسر و ادوارد دمینگ آغاز شده است. گلسر در یک سمینار، صحبتهای "دمینگ"، پدر مدیریت کیفی که باعث تحول و شکوفایی صنعت ژاپن شد- را شنید و دریافت که دمینگ از مدیریتی صحبت میکند که وی در "تئوری انتخاب" به آن پرداخته است. پس از گفتوگوی این دو صاحبنظر با یکدیگر و انتشار کتابی مشترک، گلسر کاربستهای تئوری انتخاب را به قلمروی مدیریت نیز تعمیم داد. "تئوری انتخاب" توضیح میدهد که چرا یک کارمند با کیفیت کار میکند و دیگری بیدقت؟ چرا کارمندی دلسوزانه و در ساعات بیشتری کار میکند و دیگری فقط به کارت زدن در شرکت خود بسنده میکند؟ چرا شرکتی سوددهی دارد و دیگری ندارد؟ چرا در یک مؤسسه، کالا و یا خدمات با کیفیت عالی ارئه میشود و در مؤسسهی دیگر با کیفیت نازل؟ به اعتقاد گلسر آگاهی مدیر از تئوری انتخاب میتواند به او کمک کند تا نیروهای تحت مدیریت خود را بهتر هدایت کرده و به تولید و خدمات کیفی بهتری دست یابد.

اساس نظریه انتخاب تبیین علمی در مورد رفتار آدمی و چرایی و چگونگی آن است. بر اساس "تئوری انتخاب" آنچه از ما سر میزند رفتار است و رفتارهای ما معطوف به هدفی میباشد. ما هیچ رفتاری را بدون هدف انجام نمیدهیم. هدف چیست؟ هدف کوچکترین تا بزرگترین رفتارهای ما، ارضای پنج نیاز اساسی ماست. این پنج نیاز ژنتیک عبارتند از:

1-
نیاز به عشق و تعلق خاطر 2- نیاز به آزادی 3- نیاز به پیشرفت و قدرت 4- نیاز به تفریح 5- نیاز به زنده ماندن و بقا.

ما همواره برای ارضای یک یا چند نیاز از این نیازهای پنجگانه از درون برانگیخته میشویم و رفتار میکنیم. با آشنایی با تئوری انتخاب مشاور با مراجعین، روانپزشک با بیماران، مدیر با کارمندان، والدین با فرزندان و معلم با محصلین خود میتوانند ارتباط بهتری برقرار کنند و راههای بدیع و کارآمدتری را برای ارضای نیازهایشان به آنها ارائه کنند.

در این کتاب چگونگی به کارگیری تئوری انتخاب در قلمروی روابط مدیر و کارکنانش گام به گام نشان داده شده است. ترجمه و انتشار این کتاب با هدف ترویج "روانشناسی کنترل درونی" و تشویق مدیران به دست کشیدن از " روانشناسی سنتی کنترل بیرونی" انجام شده است. اگر این کتاب بتواند به سهم خود در کاهش مدیریت رئیس مآبانه و گسترش مدیریت راهبرانه در گسترهی فرهنگ و سنت مدیریت در کشور عزیزمان حتی به اندازهی یک گام مؤثر باشد، من و دیگر همکارانم در چاپ و نشر این کتاب احساس عمیق کامیابی و خرسندی خواهیم داشت

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 4
  • بازدید سال : 21
  • بازدید کلی : 240